فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:
Bring Off
ˈbrɪŋˈɒf
brɪŋɒf
معنی
phrasal verb
موفق شدن در کاری که قبلاً بسیار سخت به نظر می‌رسیده، به نتیجه‌ی موفقیت‌آمیزی رسیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
مترادف و متضاد bring off
-
verb accomplishSynonyms:achieve perform execute effect realize carry out succeed discharge effectuate carry off bring to pass pull off bring home the baconAntonyms:fail lose
ارجاع به لغت bring off
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «bring off» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bring off
لغات نزدیک bring off
- - bring into relief
- - bring into the world
- - bring off
- - bring on
- - bring on a substitute